۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

اینده دین در جامعه(ادامه)

از نظرات دوستان درباره این بحث خیلی استفاده کردم.

منظورم از کلمه دین در این گفتار صرفا" واژه "شریعت" یا همان "احکام شرعی" بود. که بنظرم با نگاه اجمالی به تاریخ ایران و جهان می توان به واقعیات در اینباره پی برد.

واژه سکولاریسم برای بسیاری از دین باوران تداعی کننده یک معنای وحشتناک است. بخصوص در کشور ما این کلمه بسیار بد معنا شده و هنوز بسیاری ان را مساوی با بی دینی و حاکمیت کفر می دانند. در حالیکه معنای دقیق ان همان چیزی است که اکثریت جامعه امروز ما به ان معتقدند بدون انکه بدانند اعتقادشان معنی کامل سکولاریسم است.

تفکر سکولاریستی در اروپا و در دوران حاکمیت کلیسا شکل گرفت و توسعه یافت. البته تفاوتی بزرگ میان مسیحیت و اسلام بخصوص تشیع وجود دارد که مانع رشد این تفکر در جوامع اسلامی بخصوص در میان شیعیانمی شود. 

بعبارتی روشن تر مسیحیت ظرفیت تحمل سکولاریسم به معنای مصطلح و امروزی- ان را داشت و توانست خود را با این تفکر جدید وفق دهد و به حیات خود ادامه داد اما این ظرفیت بدلایل زیادی که شرح ان در اینجا نمی گنجد در اسلام بخصوص تشیع وجود ندارد.

بنظرم در اینده مسلمانان علی الخصوص شیعیان مجبور خواهند بود میان دین و زندگی در دهکده جهانی یکی را انتخاب کند. مگر انکه ظرفیتهای جدیدی به اسلام اضافه شود. یکی از ان مسائلی که باید دین در اینده به ظرفیت های خود اضافه کند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد بحث حقوق زنان است و از این دست مسائل زیاد هستند مسائلی مانند حقوق بشر و امثالهم تماما" نقاط ضعفی است که باید ترمیم شوند که در غیر اینصورت دین خود بخود از زندگی افراد به کنار نهاده خواهد شد.

باز هم تاکید می کنم هیچ تفکری را نمی توان برای همیشه و کامل از میان برد و بحث در اینجا درباره اکثریت  مردم و فکر حاکم بر جامعه است.

مطلب دیگری که در اینجا قابل ذکر است بحث نوع سکولاریسمی است جوامع اسلامی بخصوص  شیعیان به ان خواهد رسید. در جوامع سنی مذهب یا بعبارتی در بسیاری از کشورهای سنی مذهب در واقع سکولاریسم یک حرکت از بالا به پایین بوده و معمولا" با مقاومت جدی از طرف قاطبه مردم مواجه نشده و یا نمی شود.

برای مثال جامعه ای مانند ترکیه از زمان مرحوم اتاتورک شروع به ایجاد تغییراتی در این باب نمود اما هیچگاه با مقاومت جدی مردم مواجه نشد. اگرچه بسیاری از مفتی ها به تعداد زیادی از قوانین اعتراض داشتند اما اعتراضشان به جایی نرسید.

حتی در جامعه بسیار سنتی عربستان هم در این  چند سال تغییرات بزرگی صورت گرفته است. در جامعه ایران تقریبا" کمی پس از اتاتورک , رضا شاه هم به فکر ایجاد تغییراتی بنیادین افتاد و دست و پا شکسته شروع به ایجاد تغییرات کرد اما انقلاب سال 57 نشان داد که فرمول ترکیه در ایران کار نمی کند.

دلیل این عدم تفوق تفکر تغییرات در ایران باید در رسوخ و نفوذ روحانیت در میان طبقات میانی و زیرین جامعه جستجو کرد. نفوذی که در مدت این 30 سال بشدت از ان کاسته شده و بنظرم در اینده به حد اقل خواهد رسید. از طرفی دیگر چون همواره روحانیت مبین و معرفی کننده دین در جامعه بوده اند می توان پیش بینی کرد که از نفوذ دین در جامعه هر روز بیشتر کاسته خواهد شد مگر اینکه...

مگر اینکه روحانیت بتواند زبان و روش خود در برخورد با جامعه را تلطیف کند که ان هم با توجه به محافظه کار بودن اکثریت این قشر بسیار بعید بنظر می رسد و از طرفی اعتماد اکثریت از این قشر در حال کمتر و کمتر شدن است.

دوست  عزیزی به دوره انقباض و انبساط تفکر دینی در دوره های مختلف تاریخی اشاره کرده بودند که قابل تامل  است اما بنظرم تا زمانی که دین بخواهد بدون توجه به رشد فکری و سواد جامعه برای جزیی ترینحرکات و افکار انسانها فتوی  صادر  کند , دیگر دین به دوره انبساط خود نخواهد رسید. 

از مطالعه نظرات بخصوص انتقادات بسیار خوشحال خواهم شد

۱۰ نظر:

  1. سلام
    به نظر من در شرایط کنونی جامعه ایران تنها راه نجات اسلام و همجنین ایران همان حکومت سکولار است که مذهب کار خودش را بکند و حکومت بر اساس قوانین مدنی کار خودش را .و در این صورت است که حرمت دین هم حفظ شده و جایگاه دین و دینداری مشخص می شود. و در واقع هر چیزی سر جای خودش قرار می گیرد.

    پاسخحذف
  2. به درک وتصور من ادیانی که پدر و مادران ما و دکتر شریعتی ها - آیت الله طالقانی ها- امام خمینی و موسویها از آن دفاع و دفاع یا ترویج خواهند نمود در دل مردم ریشه دارند ومواردی که برای مردم خرافات و بدبختی دارد ماندگار نیستند

    پاسخحذف
  3. حرف کاملا منطقی بود. اگر خیلی زودتر از اینها این کار انجام میشد شاید مردم به این بی اعتقادی نمی رسیدن.

    پاسخحذف
  4. آهن را فقط با آهن میکوبند.
    اسلام را نیز فقط با خودش میتوان تضعیف کرد.
    دولی که برنامه دراز مدتی جهت نابودی یا تضعیف اسلام در مملکت ما را داشته و دارند، با بکارگیری تعصبات و خشونت و خودرایی منسوب به همین اسلام، توسط حکومت و مردم به این خواسته دست یافته اند.

    پاسخحذف
  5. شکی نیست که در این سی سال مردم از دین زده شده اند و اعتقادات تزلزل پیدا کرده و هر روز بیشتر میشود.

    پاسخحذف
  6. سلام
    من با نظر شهلا خانم موافقم
    تنها راه حفظ یک دین جداکردنش ازسیاست است
    از زمان ایجاد مدنیت هرکجا دین وارد سیاست شد همه چیز زیرورو شد.
    بگذاریم دین کارخودش را بکند و سیاست و حکومت کارخودش را
    هرکسی خواست پیرو دینی گرددبدون ترس از انتخاب نوعش

    پاسخحذف
  7. باسلام& در بحث قبلی بنده نظرم را بیان کردم. دین زمانی از قالب خود جدا شد که شکل یک ایدئولوژی جهانشمول را بخود گرفت. دین مجموعه ای بود از احکام و قوانین و سفارش ها برای زندگی انسان و به اعتدال کشاندن آن و در این وجه دین در خدمت انسان و ساختن او بود اما دین وقتی برای رقابت با ایدئولوژی های ساخت بشر تبدیل به یک ایدئولوژی برای رقابت با یدئولوژی های ساخته و پرداخته بشر همچون مارکسیسم شد از قالب خود خارج شد و انسان را بعنوان یک ابزار در خدمت خود گرفت و از اهدافش دور شد. از توی این دین القاعده و جمهوری اسلامی و حزب ا... لبنان و حماس فلسطین درآمدند که به انسان تلقین می کردند که برای پیشبرد اهداف جهانشمول اسلام بخود بمب ببندد و عمل انتحاری کند و یا روی مین در جبهه ها برود. اینجا دین جنبه مخرب بخود گرفت. دیگر مسئله حقوق بشر و حقوق بشر مشکل اصلی دین نشد بلکه این درک و تعبیر و قرائت از دین بر ضد اصول مسلم دین یعنی انسان سازی و معتدل سازی انسان تبدیل شد. دین سیاسی در خدمت اهداف تنگ نظرانه گروهی درآمد و از هدف اصلی خود خارج شد.

    پاسخحذف
  8. دین باید به وظیفه اصلی خود یعنی در خدمت انسان بودن رجعت کند. باید دین را از قالب ایدئولوژی جهانشمول بدرآورد و با فقه و درک پویا با آن برخورد کرد. دین در جوامع کنونی را بعنوان پشتیبان حقوق مردم و علمان دینی در واقع فعال مدنی و نگهبان رعایت حقوق مردم توسط دولتها هستند. همان نقشی که آیت ا... منتظری در ایران داشتند در سالهای اخیر و قبلا آیت ا... طالقانی در صدر انقلاب این نقش را ایفا کردند. اینچنین دینی فعالیت و دخالت مستمر دارد در زندگی بشر و در خدمت رستگاری دنیوی و اخروی آنان است. عالمان دینی همچون همین آقای صانعی می توانند باب فقاهت پویا را بشکافند و قوانین جدیدی را در خدمت به حقوق بشر و حقوق زنان و سایر حقوق جامعه را از آن استخراج کنند. و دین و خود را با دنیای جدید انطباق دهند. در قرآن این دینامیزم و پویایی وجود دارد و تنها عالمان و فقیهان جامع الشرایط هستند که باید از آن قوانین جدید منطبق با زندگی امروزه بشر را استحراج کنند. اگر بخواهم وارد ریز مطلب بشوم کار به درازا می کشد. بنظرم دین تا ابد پابرجا و استوار خواهد ماند. تنها باید آن را به جایگاه واقعی خود برگرداند. کار زیاد سختی نیست. چرا که در اصل دین این پویایی و این پتانسیل وجود دارد در واقع سرچشمه پاک است و اصیل این جهانشمول سازی و ایدوئولوژی سازی از دین است که بعنوان یک بدعت نادرست باید منسوخ گردد. در مورد تغییر و تحولات در جوامع اسلامی از قضا شیعه قدرت پویایی بیشتری دارد اما قداست سازی بی مورد توسط حاکمان و روحانیون دینی راه را برای تغییر بنظر بسته است. به مظرم بهتر است که در یک بحث جداگانه به تحولات در جوامع اسلامی پرداخته شود. ماشا ا... شما یک بحث وسیع را با هم سرجمع زده اید که جداسازی آنها خود هنر خاصی را می طلبد.
    از دغدغه فکری شما در این باره سپاسگزارم.

    پاسخحذف
  9. يكي از تبعيديها۹ دی ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۵۹

    بله به نكته جالبي اشاره كرديد. ماهيت در تضاد دين اسلام با افكار و نيازهاي اين دوره و زمان مانع از بقاي آن در جوامع امروزي خواهد شد. قوانين تبعيضانه آن در مورد زنان ، قوانين ضد بشري آن ، قوانين متحجرانه آن و دخالت بيش از حد آن در جزئي ترين امور طرفدارانش و ماهيت در تضاد آن با آزادي فردي مانع بقاي آن در جوامع بشري خواهد شد. مگر آنكه در حد يكسري قوانين عبادي تغيير كرده و از تعيين تكليف براي پيروانش چشم پوشي كرده و تنها آييني عبادي و فردي شود.

    اما صرف نظر از دين بنياد گرايانه اي چون اسلام و حتي يهوديت ، كليه اديان خدايي در نسل هاي آينده و كمتر از دويست الي سيصد سال آينده نابود خواهند شد، زيرا واقعيتي كه امروزه توسط علم به اثبات رسيده و انكار ناپذير مي باشد. جهان نسبي و قانون تكامل مي باشد كه با اصل كليه اديان مبني بر آفرينش هوشمند و مطلق گرايي در تضاد مي باشد. و داستان هاي ديني ( كليه اديان) افسانه اي بيش نمي باشند كه به مرور زمان كه انسان ها طي دوره هاي آموزشي دبيرستاني و دانشگاهي با اين افسانه ها و واقعيات علمي آشنا شوند خواه ناخواه پرونده اديان به تاريخ خواهد پيوست. هرچند اين به قول شما به معناي نابودي كامل آن نمي باشد ، همانطور كه بت پرستي و گاو پرستي به طور كامل از بين نرفته است. اما اديان هم چه از نظر تعداد پيروان و چه جايگاه در همان حد تنزل خواهند كرد.

    پاسخحذف