۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

سفرنامه عراق 3





صبح روز جمعه بعد از زیارت به هتل امدیم انوقت بود که متوجه شدیم از چای خبری نیست. برای گرفتن چای به قهوه خانه ای نزدیک رفتم. افرادی از پیر تا جوان مشغول چای خوردن و قلیان کشیدن بودند. همین که فهمیدند ایرانی هستم خیلی خوشحال شدند و حسابی گرم گرفتند. کلی پذیرایی کردند و با هم چند تا عکس هم گرفتیم. در چند مورد سوالاتی داشتم که از ادمهای انجا پرسیدم. خیلی زود متوجه شدم که قهوه خانه ها تنها محل چای خوردن و قلیان کشیدن نیست بلکه محلی برای بحث های داغ سیاسی و اجتماعی است. روی همین اصل به چند قهوه خانه دیگر هم رفتم و کار تحقیقاتم را ادامه دادم.

قبل از ظهر بود که اتوبوس امد و ما بطرف کربلا راه افتادیم. فاصله کاظمین تا کربلا را حدود 3 ساعت در اتوبوس بودیم. ایست و بازرسی های متعدد و گرمای هوا کار را سخت کرده بود. به دستور مامور امنیتی عراقی نباید پرده ها را می کشیدیم تا کسی به اتوبوس شک نکند و داخل اتوبوس از بیرون قابل رویت باشد.

فقر و شور بختی مردم را در طول مسیر شاهد بودیم. در ان موقع با خودم فکر می کردم باز هم صد افرین به مملکت خودمان.

به کربلا که رسیدیم بارهایمان را سوار یک گاری کردند و خودمان پیاده بطرف هتل رفتیم. فاصله نسبتا" زیادی نبود اما افراد پیر و ناتوان مجبور شدند سوار گاری شوند تا به هتل برسند. اسم هتل مان باب السلام بود و دقیقا" روبروی درب باب السلام حرم امام حسین بود. البته این درب بسته بود و ما از درب بغل ان که باب القبله داشت رفت و امد می کردیم.

عملیات ساخت و ساز در حرم امام حسین و حضرت عباس بدست استادکاران ایرانی در حال انجام بود که الحق اثار بسیار زیبایی را در انجا پدید اورده اند.ستاد بازسازی حرمین شریفین در انجا بسیار فعال است. البته اجازه بردن دوربین و حتی موبایل به داخل حرم را نداشتیم اما از بیرون حرمین عکسهایی گرفتم.

اکثر زایرین ایرانی بودند و زایرین سایر کشورها کمتر بچشم می خوردند. بعبارتی همه ایرانی بودند که از اقصی نقاط ایران به انجا امده بودند.

حرم امام حسین بسیار بزرگ است و به دوقسمت تقسیم شده است هر قسمت یک روز برای بانوان و روز بعد برای اقایان است و این ترتیب همه روزه ادامه دارد. فاصله میان دو حرم حدود 200 متر است که اصطلاحا" ان را بین الحرمین می نامند. بدون اغراق تنها جای تمیز در کربلا همین فاصله است.

روز دوم از صبح به بیشتر جاهای کربلا رفتم و تا غروب با مردم در قهوه خانه ها صحبت می کردم. شاید باورش سخت باشد اما در عراق قهوه خانه در واقع یک مرکز روشنفکری است که انجا می نشینند و از مهمترین مسائل دنیا تا مسائل خود عراق را تحلیل می کنند.

مطالبی را که من دنبال یافتن جواب برای انها بودنم تنها دو چیز بود. اول انکه می خواستم درباره نظر مردم درباره اشغال کشورشان بدست امریکایی ها بدانم و دوم درباره نظرشان راجع به حضور نیروهای سازمان مجاهدین بود که درباره هردو انها به جوابهای خوبی رسیدم.

بالاخره بعد از 3 روز اعلام کردند که برای رفتن به نجف حاضر شویم .صبح روز دوشنبه اتوبوسها و مامورین امنیتی امدند و ما از کربلا راهی نجف شدیم.

http://i42.tinypic.com/2whpavq.jpg


زیارتگاه طفلان مسلم در 29 کیلومتری حومه کربلا





باب القبله (یکی از دربهای ورودی به حرم امام حسین)



یکی از میادین اطراف حرم حضرت عباس


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر