۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

بهشت (ادامه)

چندی پیش یکی از دوستان ساکن تهران از وضعیت عجیب ترافیک و شلوغی و ازدحام و نا امنی و هزار گرفتاری دیگر در پایتخت شکوه داشت و اینکه برای یک زندگی معمولی باید روزی ۱۲ ساعت کار کند ناراحت بود. از اینکه کمتر همسر و فرزندانش را می بیند دلخور بود.

به او پیشنهاد کردم که او هم به شهرستان بیاید و از این همه گرفتاری خلاص شود.

در جواب کمی تعلل کرد و در نهایت گفت که این کار نشدنی است و او نمی تواند از موقعیت کاری اش صرفنظر کند. همچنین توضیح داد که تمام امکانات کشور در تهران است و او نمی تواند از انها چشم پوشی کند.

در جوابش گفتم که نمی شود همه چیز را با هم داشت. این قانونی است که از روز ابتدای خلقت بوجود امده:

۱- حتمن باید چیزی را بدهی تا چیزی را به شما بدهند.

این یکی از اولین و یکی از مهمترین قوانین جهان خلقت است. هیچوقت همه چیز در یکجا جمع نیست.

۲- و باز تجربه ثابت کرده که انچیزی را که شما می دهید در مقایسه با ان چیزی که به دست می اورید بسیار ناچیز است.

و باز به دوستم توضیح دادم که در شهرستان گرچه درامد به اندازه تهران نیست اما در عوض چیزهایی را به دست می اورد که انها در نظرم بسیار مهمتر از درامد زیاد است. یکی از ان چیزهای مهم داشتن وقت کافی برای در کنار خانواده بودن است.

او تمام حرفهایم را پذیرفت به تهران برگشت و الان چند ماه است که از شهر خارج نشده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر