۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

سفرنامه عراق (قسمت اخر)


صبح روز دوشنبه با اتوبوس و مامور امنیتی راهی نجف شدیم. در حرم امام علی احساس امنیت عجیبی می کردم. احساس پسر بچه بازیگوشی را داشتم که پیش پدرش امده و در همان حالی که از او حساب می برد در همان حال دوستش هم دارد را داشتم. حس عجیبی بود که مثل ان را از دوران کودکی تابحال دیگر تجربه نکرده بودم.

روز دوم اقامتمان در نجف یک تاکسی دربست اجاره کردم و با راننده که اسمش احمد بود قرار گذاشتم که تا غروب مرا به تمام جاهایی که در برنامه تور نبود ببرد. احمد خودش راننده پلیس بود که ان روز شیفت نبود و این مطلب خیلی بنفعم شد. او مرا به جاهایی برد که با هیچکس دیگری نمی توانستم به انجا بروم و عکس بگیرم.

در وسط شهر نجف گورستان بزرگی وجود دارد که به ان "وادی السلام" می گویند. مساحت این گورستان بنظرم از شهر نجف بیشتر است و ورود به ان ممنوع است. این گورستان بسیار وسیع است و در ان بسیاری از مشاهیر مدفون هستند.

با بسیاری از ادمهایی که می دیدم و می توانستند انگلیسی صحبت کنند حرف زدم و در مواردی که می خواستم از انان پرسیدم. سوالاتم برایشان کاملا" مفهوم بود و در مورد حضور امریکایی ها جوابها کاملا" روشن بود. اما وقتی سوال دومم را درباره حضور نیروهای سازمان مجاهدین در عراق می پرسیدم معمولا" در ابتدا با جواب روشنی مواجه نمی شدم.

احمد انگلیسی می فهمید و عربی جواب می داد و به من کمک زیادی کرد تا بیشتر از صحبت مردم سر در بیاورم. او برایم توضیح داد از انجا که ایرانی هستم و ملیت واقعی مجاهدین هم ایرانیست از اینرو نباید انتظار جواب سر راست را داشته باشم چون نیت من از سوال برای طرف مقابلم نا مشخص بود. از اینرو جوابهای صریح با دشواری بدست می اوردم.

در شهرهای کربلا و نجف روی هم رفته مردم نظر مساعدی به مجاهدین نداشتند. البته شاید این بدلیل مسافرت اکثر ایرانیان به انجا و یا مذهبی تر بودن مردم این شهرها نسبت به بغداد بود. مردم انها را فرقه ای با افکاری نامشخص می پنداشتند که سرنگونی حکومت ایران تنها هدف انهاست. اکثر ادمهایی را که من با انها صحبت کردند حضور انها در خاک عراق را برای ادامه روابط حسنه ایران و عراق مضر می دانستند.

البته بعضی ها نظرات جالبی داشتند. انها می گفتند حضور این نیروها در عراق باید ادامه داشته باشد و دولت عراق باید از انها بعنوان اهرمی برای فشار بر ایران در اینده روابط استفاده کند.

در بغداد درباره شهر اشرف و مجاهدین دیدگاه های متفاوت تری وجود داشت. شهر اشرف که مقر مجاهدین است شهری در حدود 30 کیلومتری شمال بغداد است و توسط نیروهای امریکایی حفاظت و کنترل می شود مردم عقیده داشتند که در ان شهر زنها سیبیل دارند که بنظرم بیشتر به افسانه شبیه بود. به هر شکل بنظرم چون مردم از داخل ان شهر خبر ندارند بیشتر به افسانه سرایی رو اورده اند.

اکثرا" اعتقاد داشتند که مجاهدین در جنایات صدام هیچ نقشی نداشتند و چند نفری هم می گفتند که انان همکار صدام در جنایتهایش بوده اند. در باره این سوالم بدلایلی که قبلا" گفتم به پاسخ صریحی نرسیدم اما چیزی که جالب بود این مطلب بود: انها که مخالف مجاهدین بودند از صحبت کردن درباره مجاهدین بروشنی می ترسیدند و بالعکس موافقین حصور مجاهدین براحتی نظراتشان را بیان می کردند.

در نهایت صبح روز پنجشنبه به فرودگاه نجف امدیم. در فرودگاه نیروهای امریکایی ماموریت حفاظت و بازرسی را بعهده داشتند. رفتارشان با مردم بسیار محترمانه و مودبانه بود. در سالن ترانزیت فرودگاه با گروهی از نوجوانان دبیرستانی که از هند امده بودند همنشین بودیم. نظم و انضباط انها مثال زدنی بود. در نهایت ساعت 10 صبح سوار شدیم و سفرمان به اتمام رسید.

حومه نجف

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service


وادی السلام

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service


یکی از نخلستان های اطراف نجف ( رودخانه پشت نخلستان رود فرات است که در انجا بعلت وسعت زیاد به ان بحر نجف می گویند)

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

خانه نو ... دیش نو!!

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

یکی از مناطق باستانی اطراف نجف.(اما طاهرا" زور فوتبال بیشتر از اهمیت منطقه باستانی است)

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر