۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

سفر حج عمره (2)

بله همانطور که عرض می کردم این سرگردانی من ادامه داشت. مسجد نبوی با ان بزرگی و تاریخ زیاد برایم بسیار جالب و دیدنی بود. این مسجد در ابتدا بسیار کوچک بوده که در طول تاریخ کم کم به وسعت ان افزوده شده و انقدر بزرگ است که اخرش نتوانستم همه جای ان را ببینم. این مسجد درهای زیادی دارد که معروفترینشان به سمت قبرستان بقیع قرار گرفته است معروفترین این درها یکی" باب النساء" و دیگری" باب جبرائیل" است درباره این در دوم می گویند محل ورود جبرئیل به داخل مسجد و ابلاغ پیام وحی به پیامبر بوده است.

در همان عکس پست قبل ما به طرف بقیع ایستاده ایم و فاصله ما تا بقیع حدود 50 متر است. آن گنبد سبز پشت سر ما دقیقا" گنبدی است که بالای سر مزار رسول خدا است . مقبره پیامبر داخل مسجد است. پلیس عربستان که اصطلاحا" انها را "شرطه" می نامند از نزدیک شدن ادم ها به یک دیوار که پشت ان مقبره رسول خداست جلو گیری میکنند. و با دست ادم ها را با کلمه "رو رو" به رد شدن سریعتر تشویق که چه عرض کنم امر می کنند. فاصله میان صحن مسجد نبوی با قبرستان بقیع تنها یک خیابان حدود 16 متری است.

از اصل مطلب دور نشویم.صبح روز سوم ورود ما به مدینه بود که برای نماز به مسجد رفته بودم . برای انکه بتوانم جایی را پیدا کنم حدود نیم ساعت زودتر به مسجد رفته بودم. مشغول قران خواندن بودم که یک اقای تر و تمیز و صورت تراشیده که حدود 70 یا 80 ساله بود با یک صندلی کوچک امد و کنارم نشست و مشغول نماز خواندن شد.

(در مسجد تعداد زیادی جای کفش وجود دارد که اگر شماره ان جای کفشی را که کفشت را در ان گذاشته ای را به خاطر نسپاری، احتمال گم کردن کفشت زیاد است. در کنار این جا کفشی ها صندلی های تا شوی کوچکی هست تا انها که می خواهند نماز را روی صندلی بخوانند از ان صندلی ها استفاده کنند.)

خلاصه اینکه این اقا امد و کنار من روی صندلی نشست و شروع به خواندن نماز کرد . طرز نماز خواندنش مانند ما شیعیان بود. بعد از نماز جماعت صبح که خیلی هم طول می کشد مانند بقیه دستش را دراز کرد و با من دست داد و گفت التماس دعا و بعد سر حرف را باز کرد گفت:" از کجا اومدی جوان". لهجه تهرانی غلیظی داشت جواب دادم از ایران. مگه شما از کجا تشریف اوردید؟ گفت: "من از امریکا امدم الان 40 ساله که هر سال میام" و بعد توضیح داد که در لوس انجلس زندگی میکند و در این مدت 40 سال بدون وقفه هر ساله به سفر حج امده و با اینکه اینکار برایش هم از لحاظ هزینه و هم از لحاظ بدنی بسار سخت است اما سفر همه ساله به حج برایش مانند نفس کشیدن مهم است. او توضیح داد که هر بار سفرش به حج حدود 22 تا 25 هزار دلار هزینه دارد و بعضی ازاوقات سفر او تا 48 ساعت طول می کشد که برای ادم مسنی مثل او بسیار خسته کننده است.

من همانطور داشتم به حرفهایش گوش می کردم و حتی یک کلمه دیگر نگفته بودم اولش فکر کردم از ان دسته ادم های پیر است که دنبال دو تا گوش مفت می گردد تا حرف بزند اما اینطور نبود حرف هایش با حساب و کتاب و مغز و میجیک دار بود. که او به یکباره از من پرسید :" چته جوان چرا سرگردانی؟ اصلا" می دونی کجا امدی؟ اصلا" می دانی چرا اینجا امدی؟" و من فقط به او نگاه می کردم. ادامه داد :"جوان اینجا اخر دنیاس من تمام دنیا را گشته ام و همه جا رو هم دیدم نه یکبار بلکه چند بار دنیا رو گشته ام اما این جا یک جای دیگه س". البته من این جمله را که" سفر حج با تمام سفرها فرق دارد" را بارها از دیگران هم شنیده بودم. اما معنی ان برایم هنوز گنگ بود که پیر مرد ادامه داد :" مردم می ایند اینجا که تمرین مردن کنند.گرچه خیلی هاشون نمیفهمن اما این سفر تمرین مردنه" این را گفت و بلند شد،

هوا روشن شده بود و برای خوردن صبحانه باید به هتل می رفتم. خودش را معرفی کرد و گفت:" من قمیشی هستم هتل انوار الزهرا ساکنم امشب میروم مکه ایشالله باز همدیگر رو ببینیم." با هم خدا حافظی کردیم حرفهای پیر مرد مرا به فکر فرو برد اما معنی کلامش را نفهمیدم تا زمانی که رفتیم مکه که شرح آن را بعدا خواهم گفت

.من رفتم برای سلام به اهل بقیع و بعدش رفتم هتل. چند روزی را که در مدینه بودیم به دیدار از دیگر جاهای دیدنی ان شهر گذشت. مدینه به نسبت جای تمیزتری از مکه است هوا گرم و خشک است و این شهر در بیابان قرار دارد. در مدینه به مسجدی رفتیم بنام مسجد شیعیان. همانطوری که از اسمش پیداست در این مسجد فقط شیعیان مدینه نماز می خوانند. مسجد در نخلستانی بسیار بزرگ واقع شده است که در ان درختان خرما و یک چشمه بسیار پر اب هست. البته من مدینه را کامل ندیده ام اما فکر می کنم در جایی پایین شهر مدینه است. داخل حیاط مسجد بازار بزرگی برپاست که اکثر فروشندگان ان افغانی هستند و براحتی فارسی صحبت می کنند.

تا یادم نرفته بگویم چیز بسیار جالبی که در بازار ها دیدم این بود که کاسب ها تقریبا به تمام زبان ها صحبت می کردند و مشتری از دستشان نمی پرید. از دیگر جاهای دیگر دیدنی مدینه مسجد " ذوقبلتین " است انجا مسجدی است که پیامبر نماز ظهر را به سمت بیت المقدس و نماز عصر را بطرف کعبه اقامه فرمودند. از این رو ان مسجد را "ذوقبلتین " نامیده اند. مدینه جاهای دیدنی دیگری هم داشت که اکثر انها مساجدی است که در تاریخ اسلام از انها نام برده شدم است . جاهای دیگری همچون "ثقیفه بنی ساعده" و باغ" فدک" ،" کوه احد" ،" مسجد قبا" و بسیاری جاهای دیگر جاهای دیدنی مدینه بود.

بالاخره روزی گفتند وسایلتان را جمع کنید باید به مسجد شجره برویم. مسجد شجره جایی است در نزدیک مدینه که باید انجا محرم شد و لباس احرام پوشید و بطرف مکه رفت که ادامه را در پست بعدی خواهم نوشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر