۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

افسانه ژاپنی


در کتاب فارسی دوره راهنمایی تحصیلی درسی داشتیم که در آن داستان یک ماهیگیر جوان و فقیر ژاپنی را می گفت . در یک روز طوفانی که معمولا" در آن روز ها صیادان به دریا نمی رفتند ماهیگیر فقیر به کنار دریا برای صید ماهی رفته بود که یک پری دریایی را در تور خود صید کرد.

پری دریایی که دختر فرمانروای دریا ها بود از ماهیگیر خواست او را آزاد کند در عوض پری دریایی ماهیگیر را به کاخ پدر برده و هر انچه که او بخواهد در عوض این ازادی به او بدهد. ماهبگیر پذیرفت و بهمراه پری به دریا و به کاخ پدر پری رفتند. قصری بزرگ و باشکوه که ماهیگیر جوان مبهوت ان شده بود.

در ان قصر هر ان چیز را که ماهیگیر قصه می خواست فراهم بود او انچنان در ان قصر سرگرم بود که از گذر زمان اگاه نبود .بعد از چند روز ماهیگیر به پری گفت که باید به خانه برگردد تا همسرش را از نگرانی خارج کند .

پری و پدرش از او خواستند که در انجا بماند و در ناز و تنعم به زندگی ادامه دهد اما جوان ماهیگیر از انرو که به همسرش بسیار علاقه مند بود نپذیرفت و بر باز گشت خود اصرار کرد. در انتها چون پری و پادشاه نتوانستند جوان را به ماندن راضی کنند به او مقدار زیادی طلا و جواهر دادند و با گریه و ناراحتی با او خداحافظی کردند.

ماهیگیر خوشحال و سر مست با مقدار زیادی طلا و جواهر وارد جزیره شد . اما به نظرش رسید همه چیز فرق کرده است آدمها را نمی شناخت قایق ها عوض شده بودند. اصلا" همه چیز و همه کس عوض شده بودند. با تعجب نشانی محله خودشان را پرسید و به انجا رفت در جایی که خانه او بود تنها خرابه ای دیده می شد که علف های هرز داخل منزل از دیوارهای ان هم بالاتر بود. باحیرت از اهالی محل پرسید این خانه کیست .

انهایی که پیرتر بودند گفتند که این خانه متعلق به جوانی بوده که سالها قبل در یک روز طوفانی به دریا برای صید ماهی رفته و دیگر بازنگشته است. از حال همسر ش پرسید گفتند که او نیز سالها پیش در اثر کهولت سن مرده است در حالی که تا اخرین روز های زندگی نیز هرروز به کنار دریا می رفته و ساعت ها انجا می نشسته و در غم از دست دادن شوی نازنینش گریه می کرده است .

ماهیگیر بعد از شنیدن این خبر به یکباره پیر می شود موهای سیاهش سفید شده و دندان هایش یکی یکی می افتد . در صورت جوان و شاداب او چروک هایی عمیق ایجاد شده و ماهیگیر در مدت چند دقیقه می میرد.

انسان بشدت محکوم به داشتن عزیزانی است. تشکیل و رشد هویت و شخصیت ما و بسیاری دیگر از المان های وجودی ما بخاطر کسانی است که انها ما را عزیز می دارند و ما نیز در رشد هویت و شخصیت دیگرانی که انها را دوست داریم سهیم هستیم. ما جزئی از وجود روانی دیگرانی هستیم که انها را دوست داریم . دیگران هم جزئی از روان ما را ساخته اند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر