۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

هوگو

تقریبا" همه فیلم بینوایان را دیده اند و یا کتاب بینوایان اثرجاویدان ویکتور هوگو را خوانده اند. روشی را که ویکتور هوگو برای تربیت قهرمان داستان خود در نظر گرفته ؛ بسیار ظریف و جالب است. روح انسان ها همواره اماده پذیرش هدایتها و راهنماییها نیستند و هوگو این را بخوبی می دانست.

در کتاب و هم در فیلم در قسمتی قهرمان داستان در راه فرار به کلیسا پناه می برد. صبح تمامی _ شمعدان های _ نقره و با ارزش _ کلیسا را داخل یک گونی میریزد و انها را به سرقت می برد.

ژاندارم ها او را دستگیر می کنند و چون شمعدان ها را می شناختند دزد را به همراه شمعدان ها به کلیسا باز می گردانند.

کشیش در جواب به ژاندارمها می گوید که خودش این شمعدان ها را به ان شخص داده است و به این وسیله موجب رهایی قهرمان داستان از دست ژآندارم ها می شود. در همان هنگام که ژاندارم ها دور می شوند به او می گو ید " من روح ترا ازاد کردم"

این رفتار کشیش از یک دزد بی سر و پا ، شخصیت دیگری می سازد و او تبدیل به " ژان والژان" قهرمان واقعی داستان _ هوگو می شود.

حتی هزاران نفر نیز نمی توانستند با پند و اندرز و نصیحت ، دزد را از کار خود پشیمان کنند. اما یک رفتار بجا و بموقع سرنوشت ان شخص و بسیاری دیگر که بعد ها در مسیر او قرار گرفتند را تغییر داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر