۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

اصلاح طلبی یا انقلابیگری




روزی استالین در یک سخنرانی گفت :

اگر بخواهیم در باره تصمیم گیری های سیاسی دچار اشتباه و انحراف نشویم ، همواره باید انقلابی باشیم نه اصلاح طلب.

این جمله در واقع اعلام مانیفیست استالینیسم بود. در این جمله او آشکارا اصلاح طلبی را مساوی با انحراف و اشتباه می انگاشت. طولی نکشید که تاریخ درس بزرگی به طرفداران این تفکر داد.

نظامی که نتوانست خود را اصلاح کند و تن به خواست اصلاخ طلبانی چون خروشچف نداده بود، مجبور شد از داخل بپاشد و در نهایت گورباچف مرگ استالینیسم را اعلام کرد. البته توجیه گورباچف این بود که این تصمیم ( فروپاشی شوروی ) برای ادامه حیات کمونیسم لازم بود. اما چه سود که نتیجه آن جهانی تک قطبی بود که روسیه در آن از یک ابر قدرت تنها به یک نظاره گر تبدیل شد.

نتایج تفکرات انقلابی در سایر نقاط دنیا چیزی بهتر از سرنوشت شوروی را به دست نمی دهد. اصالتا" هیچ تفکر رادیکالی نمی تواند مبلغ صلح و دموکراسی باشد. مگر زمانی که خود اصول بازی را بپذیرد و از طرق دموکراتیک به قدرت برسد که خود این پذیرفتن مستلزم عدول از رادیکالیسم است.

اصلاحات کم هزینه ترین و مطمئن ترین راه برای رسیدن یک جامعه آرمانی است. این مطلب را نه تنها تاریخ ثابت کرده بلکه عقل و تجربه همه ما که شاهد وقوع انقلاب در جامعه خودمان و دیگر جوامع انقلاب و کودتا دیده است آن را تایید می کند.

البته نباید انتظار داشت که اصلاح طلبی از ابتدا بالغ به دنیا بیاید. به مانند تمام پدیده های اجتماعی و سیاسی اصلاح طلبی هم باید تجربه کند، یاد بگیرد، خود را پالایش کند و راه خود را پیدا کند.

جریان اصلاح طلبی در ایران از قبل از انقلاب مشروطه آغاز شده و به نسبت سابقه کمی ندارد اما جریان اصلاح طلبی نو در ایران عمرش به 15 سال نمی رسد. بسیار جوان است و بی تجربه عمل می کند. اشتباهات زیادی دارد که باید انها را رفع کند تا بتواند به نتیجه برسد.

معتقدم شخصیت خاتمی ظرفیت پذیرش رهبری اصلاحات را نداشت اگرچه خودش هم هرگز چنین ادعایی نکرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر