دیشب بعد از مهمانی افطار نشسته بودیم و اهسته چای می خوردیم ، خیلی سرحال و خوب بودم روزه چسبیده بود . با چای خوشرنگ و خوش طعم بهاره حال خوشی داشتم.
یکی از مدعوین شروع کرد از انتقاد از وضعیت اب و هوا گرفته تا خاموشی های مکرر برق و علل ناکامی ورزشکاران در المپیک و کیفیت پایین اتومبیل های داخلی و از این حرفها. من در حال خودم بودم به صحبتهایش توجهی نداشتم.
ناگهان رو به من کرد و گفت : اصلا" گوش میکردی چه گفتم؟
جواب دادم : راستش نه حال خوبی دارم و چای هم چسبیده.
گفت : الکی که حال ادم خوب نمی شود. گوش کن ببین چه خبر است .
ناگهان صاحبخانه بدادم رسید و گفت : عزیز این بابا حال خوبی دارد این حرفها را بگذار برای روزهایی که حالتان خوب نیست.
ایشان هم بزرگواری کردند و قبول کردند و جای همه خالی شب خوبی داشتیم و به همه خوش گذشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر