۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

خوابگاه امیر اباد

یادش بخیر

شبهای امتحان می رفتم امیر اباد کوی خوابگاه بشینیم با بچه ها درس بخوانیم. بیشتر تهرانی ها شب امتحان به خوابگاه می امدند تا برای امتحان فردا اماده شوند.

بیشتر اوقات هم بعد از کمی درس خواندن کار به کرکری می رسید و بساط "شلم" بر پا می شد. من همیشه یا فرامرز می نشستم. یک متقلب قهار بود. طوری ورقها را جابجا می کرد که من هم که شریکش بودم متوجه نمی شدم. بعدش هم یک صبحانه مختصر می خوردیم و می رفتیم برای امتحان.

بعضی از شبها هم بعد از درس می رفتیم فوتبال و تا یکی دوساعت دنبال توپ می دویدیم تا انرژی مان خالی شود. خلاصه اینکه شبهای امتحانات دانشگاه جزئی از بهترین خاطرات دانشجویی ام است.

ان وقتها موبایل نبود و اگر با کسی کار داشتیم باید برایش یاد داشت می نوشتیم و یک گوشه ای که از قبل قرار گذاشته بودیم می گذاشتیم و جوابش را هم از همانجا بر می داشتیم. ساختمان ۱۴ اتاق ۳۵ و ۳۶ بچه های همکلاسی مان جمع بودند و من با افشین قرار هامان را در کاغذ کوچکی می نوشتیم و در کمد لباس جایی کنار چهار چوب ان جا سازی می کردیم.

از ان داستانها سالها گذشت و یکروز غروب که گذرم امیر اباد بود با خودم گفتم بروم و دوباره همه جای خوابگاه را دوباره ببینم. اولش دربان از من کارت خوابگاه را خواست. وقتی داستان را برایش گفتم قبول کرد و من داخل کوی خوابگاه شدم. رفتم دیدم عین زمان خودمان همه چیز سر جای خودش هست ساختمان ۱ که احتمالا" باید جزء اثار باستانی شود تا نانوایی و خشک شویی و همه جا و همه جا را دیدم.

همه چیز سر جایش بود و من یک غریبه بودم در جایی که یکروز انجا را خانه دومم می دانستم. بغضم گرفت. رفتم سمت ساختمان ۱۴ . ساختمان ۱۴ اولین ساختمان سمت چپ ورودی کوی خوابگاه است. رفتم اتاق ۳۵ و ۳۶ را هم دیدم جوانها داشتاند درس می خواندند. بعد از سلام وعلیک تعارفم کردند که بنشینم. برایم چایی اوردند و کلی سوال داشتند.

بطرف کمد لباس رفتم درش را باز کردم و از کنار چهاچوب متصل به دیوار اخرین یادداشت افشین را بیرون اوردم. همه با تعجب نگاهم می کردند. یاد داشت خصوصی برایم گذاشته بود اما مربوط به ۱۷ سال قبل بود. افشین الان در تورنتو زندگی می کند.

از همه خدا حافظی کردم و از خوابگاه خارج شدم.

یکباره یاد یکی از اخرین صحنه های فیلم "اخرین امپراطور" به کارگردانی "برناردو برتولوچی" افتادم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر