۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

جنگ

روزی یکی از دوستانم در جمع از من پرسید که اگر دوباره جنگ بشود حاضر هستم بروم بجنگم یانه؟

سوال بسیار کوتاهی بود و من را برد در حال و هوای ان روزها. روزهای ابتدای جنگ را بخاطرم اورد. روزهایی که خیلیها انروزها را بخاطر دارند و بسیاری هم ان روزها را ندیده اند یا از خاطراتشان محو شده است.

از دوستم کمی مهلت خواستم تا دفعه دیگری که همدیگر را دیدیم در این باره بیشتر صحبت کنیم و در خلال این مهلت من درباره سوالش بیشتر فکر کنم. این سوال بظاهر ساده خیلی ذهنم را مشغول خودش کرد. بسیاری از کاغذ پاره ها و عکسهایی که از ان زمان داشتم را دوباره بیرون ریختم و سعی کردم دوباره در ان سالها قرار بگیرم.

اصولا" نظر دادن در باره گذشته کار ساده تری است تا تصمیم گرفتن در همان زمان. بعنوان مثال در نظر بگیرید یک فوتبالیست در حین بازی در یک صحنه با دروازه بان تیم مقابل تک به تک می شود و توپی که می توانست به گل تبدیل کند را به اوت می زند. اگر بعد از بازی صحنه ان حرکت را ببیند خودش براحتی متوجه اشتباهش می شود اما چه سود که ان صحنه هرگز تکرار نخواهد شد.

صحنه زندگی هم به شکلی همینطور است. یعنی انسان زمانی می تواند در باره یک موضوع درست تر بیندیشد که از ان فاصله گرفته است و از التهابات و هیجانات دور شده باشد.برای همه حتما" مواقعی پیش امده که از کاری که کرده ایم یا سخنی که گفته ایم پشیمان شده باشیم.

حالا که به جنگ می اندیشم و دوباره به ان نگاه میکنم متوجه می شوم ،من و بسیاری از کسانی که ان زمان به جنگ رفتیم کار درستی انجام داده ایم. با انکه ان دوران و ایام گذشته و شور و التهابات ان زمان دیگر وجود ندارد.

اساسا" کاری به جنبه های سیاسی ، اقتصادی، و اجتماعی موضوع جنگ ندارم. موضوع تنها بررسی رفتار من و بسیاری از نوجوانان و جوانان ان برهه تاریخی است که امیدوارم هرگز تکرار نشود. زمانی که جنگ شروع شد من پانزده سالم تمام نشده بود بنا بر این انتظار ان که بتوانم تصمیمی را از روی مطالعه بگیرم نباید نداشت. منظور از من تنها من نیست بلکه نسلی را که من درباره ان سخن می گویم ، مورد نظر است.

واکنش من یک واکنش طبیعی نسبت به یک محرک قوی بود. تصور کنید در خانه هستید یکباره متوجه می شوید گوشه ای از خانه در اتش می سوزد. در اینجا واکنش طبیعی چیست؟ فرار است؟ مسخره کردن کسی است که برای خاموش کردن اتش پیشقدم می شود؟ فلسفه بافی درباره اتش و بررسی و نقد تاریخی پیدایش اتش و تاثیر ان بر تمدن انسانی است؟ واقعا" چیست؟

کاری را که من و دوستانم در ان روز انجام دادیم یک عمل مبتنی بر مطالعات عمیق اجتماعی و سیاسی نبود بلکه یک حرکت غریزی و فطری بود که الان وقتی دوباره نگاه می کنم می بینم کاملا" درست هم بود.

این درحالی بود که خیلی از خیرخواهان نصیحت می کردند. خیلی ها هم مسخره می کردند ولی ما کار خودمان را می کردیم.

البته هیچگاه جنگ را کاری درست و انسانی نمی دانم. روبروی ما هم سربازانی بودند که اصلا" با انها دشمنی شخصی نداشتیم و از جنس ما بودند و حتی شاید انها را به زور به جنگ اورده بودند.

از ان روزها و سالها خاطرات زیادی دارم و در انجا با ادمهایی اشنا شدم که تاثیرشان در زندگی شخصی ام باقی ماند و خواهد ماند.

بسیاری از بهترین دوستانم را جنگ از من گرفت اما یاد و خاطره ان عزیزان همواره در قلبم پایدار خواهد ماند.

پی نوشت : همانطور که در متن عرض کرده بودم موضوع بحث اصلا" جنبه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و دیگر عوارض و جوانب جنگ نیست. بلکه موضوع بحث:

"واکنش انسان به محرکی مانند جنگ است"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر